#خدایانهند_درعصر_ودایی
دین و اصولا تفکر دینی در هند با تلقی دین در فرهنگ ادیان #سامی کاملا متفاوت است و طبعا #اعتقاد به خدا نیز در این ادیان، با باورهای رایج از #خالق، سازگار نیست. بهترین منابعی که ما را از چگونگب اعتقادات دینی #شبهقارههند در ادوار قدیم آگاه میسازد، متن #وداها، خصوصا کتاب مقدس #ریگودا RgVeda ) ۱۲۰۰ تا ۱۵۰۰ قبل از میلاد) است.
مطالعه منابع قدیمی و مقایسه ی آن با متون اخیر، ما را با سیر #تحول باورهای این قوم از قدیم الایام تا کنون آشکار میسازد. این مطالعه نشان میدهد که ادیان هند از پرستش طبیعت و قوای طبیعی آغاز گشته و رفته رفته با نفوذ تفکرات #فلسفی و #منطقی راه تکامل پیموده و پس از سیر و گذر از مرحلهی #اوپانیشادها و #ودانتا بصورت #علمالاساطیر اخیر هندو، که تفکر کنونی مذهبی هند زاییدهی آن است، درآمده.
بعبارت دیگر در عهد وداها تفکر مذهبی دراین سرزمین دوران جوانی خود را می پیموده و ازین رو است که دراین دوران شیوهی اجرای ماسک مذهبی و مراسم #قربانی، اصل و پایهی دین تلقی میشد و درمقابل، به تفکر عمیق درمورد مبانی #خلقت بهای چندانی داده نمیشده است. اغلب خدایان ودایب و قدرتمندترینشان بنحوی از انحاء با قوای شاخص #طبیعت، همچون خورشید، ماه، رعد، آتش و... مربوط میشدهاند.
در وداها اشاره جدی به خدای #واحد ونیروی مطلق #کائنات (Brahman) نشده، ولی مفسرین #براهمن را ذات وداها و جوهر سرودهای آن می دانند.
البته این نوع تفسیر نیز از افکار اخیر اوپانیشادی نشأت گرفته، وگرنه باور اخیر در در #جهانبینی و #کیهانشناسی ودایی نقش چندانی ندارد. تصور خدای واحد در ایده ی براهمن در عهد ودایی همچنان انتزاعی باقیمانده و بعدها در اوپانیشادها #توحیدگرایی فلسفه ی ودانتا مورد تاکید قرارگرفت.
درتعالیم #ریگودا در مورد #خدایان، بیشتر به اشتراک قدرت میان دو یا چند خدا (معبود) برمیخوریم و معمولا هرخدا به #مدح و ثنای خدای دیگر میپردازد. عظمت، قدرت، معرفت و حقیقت، از #صفات عمومی خدایان در ریگودا است.
مخققین مختلفی در تقسیمبندی خدایان ودایی کوشش نموده اند و #مکتب گوناگونی ازاین رهگذر، گام به عرصه ی وجود نهاده، دراین میان اشاره به دو مکتب ضروری است:
۱. مکتب ماکس مولر max muler
ماکس مولر معتقد است که اساس مذاهب هندو _ اروپایی پرستش #طبیعت بوده و نوع اعتقادات آن دوران، آینهی صادقی است که معتقدات دینی ابتدایی انسان اولیه را به نمایش میگذارد. دراین مکتب، #اساطیر محلی و زبانهای قومی نقش اساسی ایفا نمی کنند.
۲. مکتب ژرژ دومزیل George de mezil
در این مکتب به زبان های اقوام اعتنای خاصی شده و براین اعتقاد است که در هر #تمدن و مذهبی، کتب مقدسه و اساطیری خاص وجود دارد. حال اگر اقوام هندو اروپایی زبان مشترکی داشته اند، لذا میبایست اشتراک میان اعتقاداتشان هم موجود بوده باشد.
دونیزل ازهمین طریق یافته های ارزنده ای را درخصوص اشتراک اعتقادات #ایرانباستان و دیگر اقوام هندو اروپایی ارائه نمود.
مکتب دومزیل درواقع دیدگاه ارائه شده ازسوی ماکس مولر را به تکامل رساند، بدین ترتیب که درنظریه ی دین طبیعت پرستی این اقوام، عنصر سنن اساطیری و نصوص موجود را نیز افزود. دراین وادی،تحقیقات اتیمولوژیک، که مربوط است به درک مفاهیم واژه ها، صفات نام ها و خصایص خدایان ازطریق ریشهیابی لغوی، نقش مهمی را ایفا نمود.
باتوجه به این نکات و براساس کیهان شناسب ودایی که عالم را به سه اقلیم «#آسمان، #فضایمیانه (جو میان زمین و آسمان)، و #زمین» تقسیم نموده است، خدایان ودایی را نیز علیرغم تردد گاه و بیگاه در اقلیم مجاور، می توان به:
الف) خدایان آسمانی؛
ب) خدایان جوی؛
ج) خدایان زمینی، تقسیم نمود.
این تقسیم بندی بانظام طبقاتی و اجتماعب برهمن(روحانیان)، کشاتریا(جنگجوبان)، و وایشیا(کشاورزان) نیز انطباق دارد، بدین ترتیب که:
- خدایان آسمانی که در مقام اصل و حقیقت روحانی نظام کائنات هستند، با طبقه ی برهمن که قشر روحانی و موبدان جامعه میباشند، هماهنگی دارد.
- خدایان جوی که نیروهای حاکم و قوای اجرایی قوانین میباشند، با قشر کشاتریا (طبقه اشراف و سلحشوران) هم سنخی دارند.
- خدایان زمینی که ضامن وفور نعمات دنیوی هستند، با طبقه وایشیا (کشاورزان) منطبق اند.
ارتباط میان طبقات خدایان و طبقات اجتماعی انسان ها تصادفی نیست، چرا که در این آئین نظام طبقات اجتماعی « کاست» cast از دید یک هندوی مومن، ظامی تکوینی و مبتنی بر rta رتا (نظام کیهانی) است. به دلیل همین پشتوانه ی دینی است که نظام طبقاتی شبه قاره در طی قرون و هزاره های گذشته دستخوش تحولات چندانی نشده و تاریخ نیز هیچ حرکت جدی اجتماعی را که اساسش عصیان طبقه ی محروم بر طبقه حاکم باشد دراین سرزمین ثبت ننموده است. برعکس، بسیاری از جنگهای مندرج درمتون مقدسه ی اخیر (خصوصا راماین) مربوط میشود به تلاشهایی برای بازگرداندن نظام منسوخ شده ی کیهانی «رتا» به جوامع انسانی.